وضعیت :
تاریخ عضویت : Jul 2010
محل سکونت : دروازه کویـر
سن: 34
نوشته ها : 7,425
سپاس ها : 15,219
سپاس شده 12,849 در 4,447 پست
یاد شده در 30 پست تگ شده در 953 تاپیک
گفتگو با ساميه لك، بازيگر سريال «قلب يخي»
ساميه لك : به زودي غافلگير ميشويد.
ساميه لك از كشفهاي فريدون جيراني است. جيراني براي نخستين سريال تلويزيونياش «مرگ تدريجي يك رويا»، ساميه لك را انتخاب كرد. نقشي كه براي اين بازيگر سكوي پرتاب و موقعيتي بود تا يكشبه بتواند خودش را بهعنوان چهرهاي جديد و شايد بااستعداد به همه اهالي هنر معرفي كند.
او در اين سريال نقش يك خانم نويسنده روشنفكر را ايفا ميكرد كه گرفتار معضلات و موجهاي نويي بود كه در جامعه ايجاد ميشد . او بعد از اين سريال در مجموعهاي با نام «آواز در باران» از محصولات شبكه 4 بازي كرد، سريالي كه چندان ديده نشد ولي...
بعد از «مرگ تدريجي يك رويا»، شما فقط يك سريال بازي كرديد آن هم براي شبكه4. چرا وارد سينما نشديد؟پيشنهادي نداشتيد يا خودتان كاري را قبول نكرديد؟
در مورد سينما اتفاق خاصي نيفتاد يعني پيشنهاد خوبي نداشتم. يكي، دو كار پيشنهاد شد ولي خب با كارگردان به نتيجهاي نرسيديم.
سريال چطور؟
سريال هم همينطور. سعي ميكردم گزيده كار كنم و درست. حتما نياز نبود كه پشت سر هم كار كنم.
يعني تنها كار خوبي كه به شما پيشنهاد شد و تازه از نظر شما خوب بود همان «آواز در باران» شبكه4 بود؟
در كارهايي كه به من پيشنهاد شد، بله. البته كارهاي خوب ديگري بودند كه از شبكههاي ديگر پخش شدند ولي به من پيشنهاد نشده بودند.
چقدر از كارتان در «آواز در باران» راضي بوديد؟
خيلي ميتوانستم راضي باشم ولي اينطور نبود.
چرا؟
چون كار خيلي با عجله انجام شد، خيلي خوب از آب در نيامد. ما مجبور شديم 13 قسمت را در يك ماه، يك ماه و نيم به پايان برسانيم.
كار در «خانه بيپرنده» چطور بود؟
سريالي بود كه حدود يك سال پيش، پيش توليدش شروع شد و از آبان ماه شروع كرديم به تصوير برداري و در خرداد تصويربرداري تمام شد و در هفته گذشته مجبور شديم يك زمان كوتاهي را دوباره چندتا سكانس كار كنيم. سريال كمي از نظر قصه كم داشت براي همين مجبور شديم اين سكانسها را بگيريم.
با توجه به اينكه بعد از« مرگ تدريجي يك رويا» خيلي پر كار نبوديد و در واقع خيلي بازيتان در معرض ديد و قضاوت نبود پس چطور شد كه براي اين كار انتخاب شديد؟
نميدانم! اين را بايد از كارگردان بپرسيد! ولي خود آقاي معصومي من را براي اين كار انتخاب كردند. از من خواستند كه به دفترشان بيايم و من با ايشان در اين مورد حرف زدم. وقتي نقش را خواندم، از نقش خوشم آمد و با گروه كار كردم.
به نظر شما اين سريال آنقدر كشش دارد كه مخاطب را تا آخر فيلم بكشاند؟
من فكر ميكنم اين اتفاق بيفتد چون داستان طوري است كه آنقدر اين جذابيت را ايجاد ميكند. البته اميدوارم!
ولي قصه سريال، يك داستان تكراري است كه ما در بسياري از فيلمهاي پخش شده در تلويزيون آن را ديدهايم، اينكه پدري دنبال فرزند گم شدهاش ميگردد يك داستان خيلي تكراري است، با اين وجود هم معتقديد كه اين سريال مخاطب را جذب ميكند؟
ما در بحث فيلمنامه نويسي و داستان نويسي يك تعداد خيلي محدودي موضوع داريم كه به روشهاي مختلف ميتوانيم روي آنها كار كنيم. 12-13 موضوع در كل دنيا هست كه به شكلهاي مختلف روي آنها كار ميشود ضمن اينكه ما در ايران يكسري محدوديتهايي داريم كه به تناسب موضوعات كمتر هم ميشود بنابراين از وقتي كه صدا و سيما خيلي فعالتر شده، در باب بحث سريالسازي، ناخودآگاه تكرار موضوع زياد به چشم ميآيد. اينكه فيلمنامه چطور ساخته و پرداخته شود كه مخاطب را جذب كند، اين مهم است.
يعني اين بايد هنر نويسنده باشد كه داستان را طور ديگري و به زبان ديگري بيان كند.
دقيقا. طوري بيان كند كه مخاطب را به خود جذب كند.
و الان در مورد اين سريال، اين تفاوت در بيان داستان وجود دارد؟
من فكر ميكنم كه اينطور باشد.
خب دقيقا از كجا اين را ميگوييد؟
بايد سريال را خودتان حتما تماشا كنيد تا اين تفاوت را متوجه شويد!
برويم سراغ قلب يخي، اينكه اين سريال در شبكه خانگي پخش ميشود تا الان ديده شده كه تا اينجاي كار خوب پيش رفته و مخاطب را دنبال خودش كشانده. فكر ميكنيد اين روند تا انتهاي كار ادامه پيدا ميكند؟
مطمئنم اين اتفاق ميافتد. به لحاظ اينكه ايران خيلي دير شروع كرد در زمينه ساخت سريال براي شبكه خانگي. «قلب يخي» داستان فوقالعاده خوبي دارد، چارچوب و استخوانبندي خوبي دارد. همه چيز خوب با هم مچ شدهاند. نويسنده خيلي تواناست، كارگردان به شدت تواناست، كاملا با نويسنده هماهنگ هستند، ميدانند كه چه ميخواهند و قرار است به كجا بروند و من مطمئنم همانطور كه اولين سريال شبكه خانگي است قطعا بهترين هم خواهد بود و مخاطب را خوب بهدنبال خود ميكشاند.
يعني آنقدر كار خوب هست كه مخاطب براي ديدن باقي سريال باز هم پول بپردازد و حاضر باشد اين هزينه را بدهد؟
من مطمئنم اين اتفاق ميافتد چون قلب يخي اولين كاري است كه در شبكه ويدئويي پخش ميشود و تا الان كه به قسمت هفتم رسيده، خوب مخاطب جذب كرده و از اين به بعد خيلي بهتر هم ميشود، آن هم به لحاظ داستان كه قرار است از آن چيزي كه بوده جذابتر شود.
ولي گاهي اوقات يكسري سوتيهايي در فيلم هست كه ناخودآگاه از ميزان جذايت فيلم كم ميكند. مثلا در يك قسمت از سريال شما با دوستانتان نشسته ايد و خيلي خوشحال و البته تابلو(!) در مورد فارسيوان و آمريكا و صهيونيسم و همه چيزهاي اَخ حرف ميزنيد. بهنظر شما آن قسمت كمي شعارگونه نبود؟
ببينيد، ما در آنجا قصد چيدن مقدمهاي را داشتيم تا برسيم به اينكه در مورد موضوع خاصي حرف بزنيم كه در آينده بيننده با آن مواجه ميشود و لازم است كه حتما در مورد آن از قبل اطلاعات داشته باشد.
اطلاعاتي كه به بيننده داديم اطلاعاتي نيست كه بتوان حدس زد همه مخاطبان در موردش اطلاع دارند، بنابراين ما بايد از يك جاي خيلي ملموسي به آن ميرسيديم. ما نميتوانستيم يك، يك دلاري را بياوريم وسط و در مورد كميته 300 صحبت كنيم! بايد از يك جاي قابل لمس براي بيننده شروع ميكرديم. به نظر من فارسيوان بهترين اتفاق بود.
و اين حرفها قرار است يك استحاله روحي در مخاطب ايجاد كند؟!
نه! هر كار هنري كه ساخته ميشود بايد يك پيامي داشته باشد ولي اگر اين پيام كمي براي مخاطب خوشايند نباشد و دوستش نداشته باشد اسمش را ميگذارد شعار!
اصلا بحث ما اين نيست! داستان پيام رساني فيلم درست ولي اينكه ما حاضر باشيم پيام را در چشم مخاطب فرو كنيم يا به زور به خوردش بدهيم، اصلا كار جذابي نيست!
ما چيزي را به زور به خورد مخاطب نميدهيم! در آينده يكسري اتفاقاتي در« قلب يخي» ميافتد كه ما ميخواهيم از حالا ذهن بيننده را در مورد همان اطلاعات بهخصوص آماده كنيم، به دليل اينكه اتفاقاتي قرار است بيفتد و گروههايي قرار است در اين كار بيايند كه ممكن است مردم با آنها آشنا نباشند و ما قصد داشتيم فقط اطلاعات را بدهيم. همين! اگر هم شعار گونه بوده، چرا كه نه، خب باشد.
خب، اين كار را كمي نرمتر و محوتر ميشد كرد كه خود مخاطب از روند كار اين اطلاعات را بگيرد، نه اينكه يكدفعه گويي يك ميان برنامه پخش شود و شما مثل اخبار يكسري اطلاعات به بيننده بدهيد!
نه ديگر! شما خبرنگارها در همه فيلمها هر حرفي زده ميشود ميگوييد اينجا آرماني بود، آنجا شعاري و آنجا ال و بل. (خنده)
خب خبرنگار جماعت ديد انتقادي دارد، نميخواهد آتو بگيرد كه! در جهت تخريب فيلم هم نيستند، در جهت تصحيح هستند!
قطعا همينطور است ولي نبايد خيلي هم وسواس داشت به اين موضوع. من فقط ميتوانم بگويم شعاري نبود ولي اگر هم به نظر كسي بوده، چه اشكالي دارد!
حالا اگر اين سريال در تلويزيون پخش ميشد همين ميزان مخاطب را پيدا ميكرد يا نه، اين تعداد بيشتر ميشد؟ در واقع اين پخش شدن در شبكه خانگي ضربهاي هم به ميزان جذب مخاطب زده؟
در تلويزيون به دليل شرايط مميزي نميشد فيلم به همين شكل پخش شود و كاري كه بهراحتي نميتواند پخش شود، چه بهتر كه اصلا پخش نشود وگرنه موضوع خراب ميشود ولي در كل فيلم جذابيت خودش را دارد.
نقش شما در اين سريال چقدر پررنگ است؟
ترجيح ميدهم كه حتما سريال را ببينيد!
اصلا چي شد كه يكدفعه اين همه پر كار شديد و رفتيد به تيم قلب يخي؟!
من بعد از خانه بيپرنده رفتم سر فيلمبرداري قلب يخي. خود آقاي لطيفي مستقيما با من تماس گرفتند، چون در جايي قبلا با هم كار كرده بوديم و از من خواستند كه به گروه قلب يخي بروم و من هم با كمال ميل پذيرفتم!
از آنجايي كه ماجراي داستان هنوز مبهم است، اين ابهام تا كجا ادامه پيدا ميكند؟
به زودي متوجه ميشويد!
كار ديگري هم در پيش داريد يا نه، فعلا فقط روي همين كار ميكنيد؟
از دو پروژه با من تماس گرفتند ولي خودم قبول نكردم چون وقتش را ندارم. ان شاالله بعد از اتمام قلب يخي!
▆ ▅ ▄ ▃ ▂ شاد بودن بزرگترین انتقامی است که می توان از زندگی گرفت ▂ ▃ ▄ ▅ ▆
علاقه مندی ها (Bookmarks)