نقالي، آئيني نمايشي و ايراني به قدمت تاريخ تمدن و فرهنگ بشر
نقالي يكي از مهمترين آيينها و سنتهاي نمايشي در ايران به شمار ميرود كه طي حيات خود تأثيرات به سزايي را بر جاي گذاشته و بياغراق ميتوان آن را نمايشي ايراني به قدمت شكلگيري تاريخ و تمدن و فرهنگ بشر دانست.
داستان پردازي، روايت قصه ها، متل ها و پندهاي شيرين و آموزنده و البته سرگرم ساز از مهمترين ويژگي هاي «نقالي» در ايران از دوران باستان تا اوايل قرن بيستم و آغاز عصر مدرنيته است.
اين شيوه نمايشي علاوه بر وجوه ذكر شده، داراي قدرت انتقال تجربه ها و آموخته هاي نسلهاي پيشين به جوانان و نسلهاي آينده است و به علت استفاده از حركات نمايشي و اجرايي كردن روايتهاي كلامي توسط اساتيدي خبره و خوش صدا، از مهمترين شكلهاي نمايشي ايران محسوب مي شود.
شايد امروزه با هجمه راديو، تلويزيون و ساير اسباب و وسايل ارتباط جمعي، نقل و نقالي آن قدرت جذابيت پيشين خود را نداشته باشد اما با مرور كارنامه زرين و درخشان اين هنر در طول تاريخ غني و فرهنگ كشور مي توان به قدرت و استيلاي فرهنگي ايران زمين در طول قرن ها و ساليان طولاني در دل تاريخ به خوبي آگاه شد.
«نقالي» عبارت است از نقل يك واقعه يا قصه، به شعر يا نثر با حركات و حالات و بيان مناسب در برابر جمع و تكيه آن بيشتر به احساسات تماشاگر است تا منطق آنها و منظور از نقالي، سرگرم كردن و برانگيختن هيجانها و عواطف شنوندگان و بينندگان است بوسيله حركات جذاب، لطف بيان، تسلط روحي بر جمع و حركات و حالات القاء كننده، و نمايش نقالي، اثري است كه بيننده طي آن، تك راوي اين نمايش يا همان نقال را هر دم به جاي يكي از قهرمانان داستان ببيند و به عبارت ديگر آن نقال توانايي اين را داشته باشد كه بتواند به تنهايي بازيگر همه اشخاص بازي باشد.
«نقالي» را «واقعهخواني» نيز مي دانند كه پيش از اسلام با يك ساز همراه آواز و يا گفتار انجام ميشد.
مضامين «واقعهخواني» را پيش از اسلام حماسههاي ملي (داستان هاي شاهنامه) شامل ميشدند و پس از اسلام ذكر مصائب امام حسين(ع) و گاه جنگهاي حضرت محمد(ص) از اصليترين موضوعات نقالي به شمار ميرفته است.امروزه نيز آنچه بيشتر از نقالي در كشور اجرا ميشود بر شاهنامهخواني استوار است و داستانهاي شاهنامه و داستانهاي ملي، اصليترين قصهها در نقل نقالان است.«نقال» يكي از چهرههاي مهم و اصيل بازيگري در نمايش ايران است و برخي واقعهخوانان به راستي از چيرهدستترين بازيگرانند.«واقعهخواني» كاري است سخت بر پايه اصول و سنن، و هنري است محتاج فنون و شگردها.
نقالها از نوعي روانشناسي مردم آگاهند و تسلط زيادي بر جمع دارند و ميدانند كجاي قصهشان براي مردم هيجانانگيز است و چگونه بايد بگويند تا بيشترين هيجان را براي مخاطب به همراه داشته باشد.
همچنين نقالان در حقيقت استاد به وجود آوردن وقفهها و يا آهنگ دادن به كلام، بالا و پايين بردن به موقع سر و دست، عوض كردن صدا و معلق نگاه داشتن واقعه در جايي حساس، به شكلي كه هيجاني بيشتر براي تماشاگر ايجاد كند، هستند.
گستره وسيع نقالي در ايران و همچنين شهرت و تأثيرگذاري روايتهاي آن بر عموم مردم تا حدي بود كه حتي پادشاهان و حاكمان سلسلهها و دورههاي مختلف تاريخي در ايران هر يك براي خود يك «نقال باشي» داشتند و اين افراد جزو خواص و افرادي بودند كه هميشه در كنار حاكمان بويژه ميانهاي ميدانهاي نبرد و همراه سربازان حضور داشتند، زيرا روايت رشادتها و قدرتنمايي قهرمانهاي افسانهاي نقلهاي نقالان كه اغلب منبعث از شاهنامه فردوسي بود تا حدي در بين مردم و روح و روان آنها شايع و تاثيرگذار بود كه همواره پيش از هر جنگ و نبردي، براي سربازان، نقالان متعددي به بيان داستانهاي قهرماني و پهلواني ميپرداختند تا از اين طريق به تقويت روحيه مبارزهجويي و بالا بردن توان نظامي و روحي و رواني سربازان بپردازند.
حتي پس از حضور اسلام و پذيرش آن در ايران، پادشاهان صفوي كه دين اسلام و شيعي را به عنوان دين اصلي ايران برگزيدند، براي ترويج و توسعه اين دين و همگاني كردن آن از نقالان و نقلهاي مذهبي و قصههاي اسلامي بهره بردند و بيشك و به گواه تاريخ در كنار تمام تلاشهاي مردمي و عشق و ارادت مردم ايران به دين اسلام به عنوان كاملترين دين، نقل و نقالان در اشاره و معرفي جوانب اخلاقي، معرفتي و معنوي دين اسلام در بين مردم بسيار كوشيدند.
همچنين يكي ديگر از مهمترين تأثيرات اين هنر در طول تاريخ و فرهنگ ايران، مبدع و مولد بودن اين هنر براي توليد، بسط و گسترش برخي هنرهاي ديگر در كشور بود كه مهمترين شاخه هنري كه به واسطه نقالي در كشور پديد آمد و تا امروزه نيز شهرت خود را حفظ كرده است، «نقاشي قهوهخانهاي» و «پردههاي نقالي» است كه اوج هنر نگارگري دو بعدي در ايران را رقم زد و زمينهساز پيدايش مكاتب مختلف نگارگري و مينياتور در ايران شد.
در تاثيرگذاري هنر نقالي بر نمايش جهان نيز بر همين جمله ارسطو فيلسوف و بزرگترين نظريهپرداز هنر تئاتر در يونان باستان بسنده مي كنيم كه نقالي ايراني را نوعي تراژدي يك نفره ميداند و پس از تعريف انواع تقليد چنين مي گويد: «هنر ديگري در ادامه انواع تقليد است و آن اينكه فقط سخن را وسيله تقليد قرار ميدهد، به نظم يا به نثر، بدون آهنگ و اگر به نظم باشد، چند نوع وزن را به هم ميآميزد و يا تنها به نوعي معين پيروي ميكند.»
به هر حال ميتوان مدعي شد كه عمر هنر «نقالي» به درازاي عمر تاريخ تمدن و فرهنگ بشر است كه متأسفانه در روزگار ما به سبب تحولات عصر مدرن دچار زوال و اسير فراموشي شده است.
به نقل از ايرنا
علاقه مندی ها (Bookmarks)